تاثیرات اجتماعی:
در فرض استقرار فرهنگ چند همسری مردان ، به دلیل کم شدن تعداد زنان بالغ و رقابت بیشتر مردان در به دست آوردن همسر ، بهره بردن مردان از محسنات جوانی برای ازدواج ، ارزش بیشتری پیدا می کند و نیز به جهت واهمه های بالا رفتن سن و کم شدن امتیازات مرد برای انتخاب خوب و همچنین کم شدن موارد مناسب ازدواج ، مردان و خانواده هایشان از سن جوانی با شدت بیشتری پیگیر ازدواج می شوند ، لذا سن ازدواج پایین تر از وضع کنونی می آید و به همین خاطر مشکلات اجتماعی ذیل محدود تر خواهد شد:
1- غالبا اعتیاد حاصل بی خیالی ، بیکاری و دوست بازی در دوران جوانی است ، هر چه سن ازدواج پایین تر بیاید ، مرد زودتر مسئولیت پذیر ، شاغل و از دوستان فارغ شده و کمتر در خطر آسیب های اجتماعی خصوصا اعتیاد قرار می گیرد.
2- یکی از عوامل مهم بیکاری ، عدم احساس مسئولیت بایسته جوان مجرد و بهانه و توقع نسبتا بالای او برای انتخاب نوع شغل می باشد و هرچه زودتر ازدواج کند احساس مسئولیت خدمات رسانی به خانواده ، هم او را وادار به پیدا کردن کار می کند و هم زودتر، بهتر و بیشتر ، از نیروی جوانی برای تسلط به شغلش استفاده خواهد کرد.
3- فساد جنسی: در یک جامعه ، هر چه سن ازدواج بالاتر باشد ، بی اخلاقی های جنسی توسط جوانان ، شیوع بیشتری پیدا می کند و قبح آن می ریزد و برای گروهی از افراد عادت می شود و چه بسیار که این افراد حتی بعد از تاهل نیز تا آخر عمر ، خود ، خانواده و جامعه را از این عادت رنج می دهند.از طرفی رقابت زنان برای جذب مردان در مقوله نمایشهای تحریک جنسی نیز بیشتر نمایان شده و موجب تحریک گسترده تر جنسی در محیط دیداری مردان شده و عواقب سنگین تری برای شیوع فساد جنسی در جامعه دارد .
4- دامنه تحصیلات : ممکن است که وضعیت مجردی ، برای تحصیل علم، موقعیت بهتری به نظر بیاید اما جدای از اینکه در طول تحصیلات ، ذهن شخص ، از بلاتکلیفی و نیروی جنسی آزار می بیند ، معمولا در سنین بالاتر ، بحران چند ماهه حاصل از ازدواج ، بهانه خوبی برای اعلام پایان تحصیلات می باشد ، در صورتیکه چنانچه این بحران در سنین پایین تر گذرانده شود ، علاوه بر اینکه درجه پایین تر تحصیلات ، حساسیت کمتری دارد و قابل کنترل تر از تحصیلات بالاتر در آینده است ، قدرت جوانی ، به مدیریت این چالش کمک بیشتری می کند و پس از پایان بحران ، فرصت ادامه تحصیل بلند مدت برای جوان متاهل ، بیشتر از کسانی است که در سن بالا می خواهند فشار زیاد ادامه تحصیل در علم تخصصی را درهنگام چالش ازدواج تحمل کنند .
در این مورد شاید بشود به این نکته نیز اشاره کرد که سن کمتر والدین در پشتیبانی از جوان متاهل ، برای گذر از چالش ازدواج و ادامه تحصیلات ، بیشتر به کمک شخص می آید ، در مقایسه با کسانی که در سن بالاتر و با والدین پیرتر و دارای احساس مسئولیت کمتر ، مرحله ازدواج را طی می کنند. و در بدبینانه ترین حالت می توان گفت پایین آمدن سن ازدواج ، اگر به ادامه تحصیلات غالب افراد در چامعه کمک نکند ، مقابل آن قرار نمی گیرد.
5- بیکاری:
زنان مجرد ، جهت امرار معاش مجبورند وارد بازار کار شوند و علاوه بر اینکه به بیکاری دامن می زنند ، فرهنگ کارکردن بانوان ، اشاعه بیشتری می یابد و موجب ورود بانوان متآهل نیز به بازار کار می گردد.
این زنان را اضافه کنیم به خیل زنان متاهلی که از طرفی ، به دلیل عدم ارزش گذاری صحیح جامعه به زن ، به حق و حقوق مادی واقعی خود نمی رسند و از طرف دیگر ، به خاطر واهمه بیش از حد از وقایع روزگار و اوضاع نابسامان روزهای بی شوهر ماندن یا بی شوهر شدن ، برای اشتغال از خانه خارج می شوند و نیز زنانی که شوهرشان به خاطر خراب شدن بازار کار توسط زنان شاغل ،بیکار مانده و یا درآمد قابل قبولی ندارند.