بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ - إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ

عدم عدالت جنسیتی، چالش بزرگ انسان معاصر و مهمترین علت آن ، بیشتر بودن 20 درصدی زنان بالغ از مردان بالغ است و تغییر فرهنگ انسان ، از تک همسری محض ، به سمت تعدد زوجات محدود مردان توانا، باعث تغییر این نابرابری و راهکار بازسازی ارزش ،وقار و قدرت جنس زن است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ - إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ

  • عدم عدالت جنسیتی، چالش بزرگ انسان معاصر و مهمترین علت آن ، بیشتر بودن 20 درصدی زنان بالغ از مردان بالغ است و تغییر فرهنگ انسان ، از تک همسری محض ، به سمت تعدد زوجات محدود مردان توانا، باعث تغییر این نابرابری و راهکار بازسازی ارزش ،وقار و قدرت جنس زن است.

  • بسم الله الرحمن الرحیم

    بطور متوسط در جهان ، زنان از مردان 5 سال زودتر بالغ می شوند (مردان 5 سال دیرتر ازدواج می کنند) و زنان 4/5 سال بیشتر عمر می کنند و این یعنی ، زنان بالغ حدود 20 درصد از مردان بالغ بیشترند وبدین جهت در قدرت انتخاب همسر و چانه زنی در تعاملات اجتماعی با مردان ،در نقطه ضعف قرار دارند.ترویج فرهنگ چند همسری محدود مردان منجر به کم شدن تعداد زنان بالغ و در نتیجه افزایش ارزش زن و در نهایت ،جامعه ای با قدرت برابر جنسیتی و سرعت شایسته تعالی انسان خواهد شد.
    در ساختار طبیعت ، طوفان ، سیل وبیماری همه گیر ، نتیجه قوانین آن است ، این نتیجه ، چه خواصی برای جهان داشته باشد و یا نداشته باشد ، برای حرکت ما انسانها موانعی ایجاد می کند.
    ما ناگزیریم در این طبیعت زندگی کرده و در همین شرایط تعالی یابیم و برای مشکلات حاصل از طوفان و سیل چاره بیاندیشیم و تمهید کنیم.
    شاید نتوان بین مفاهیم طبیعت و عدالت نقطه مشترکی جز استعداد رسیدن به عدالت یافت ، مثلا اگر تک تک ما انسانها تنها به فکر خود باشیم و درک نکنیم که رفع مشکلات و زنده ماندن دیگران در بلایای طبیعی به بزرگ شدن اجتماع و به قدرت و سرعت تعالی آن منتج شده و به نفع همه است ، قوانین طبیعت منجر به بی عدالتی می شود و بلایا به گروهی از انسانها لطمه ای بیشتری می زند.
    این لطمه ، به سرعت تعالی همه افراد اجتماع ضرر می زند و حتی ممکن است به عقب افتادگی کل جامعه از نقطه بایسته بیانجامد.
    طبیعت ، قدرت فیزیکی جنس زن را کمتر از مرد و تعداد بالغ آنها را از مردان بیشتر قرار داده است و این، زمینه ایست برای اجحاف و بی عدالتی نسبت به زنان (دربازار رقابت برخورداری از زندگی ، زنان به علت توانایی جسمی کمتر ، برای زندگی مستقل از خانواده ، مشکلات بیشتری نسبت به مردان دارند و از طرفی در جهان کنونی ، اگر همه مردان بالغ با یک زن ازدواج کنند ، برای بیش از 350 میلیون زن بالغ، گزینه ای برای داشتن شوهر و فرزند وجود نخواهد داشت)
    چنانچه برای این مشکل اجتماعی (بلای طبیعی) تمهیدی نکنیم ، فعالیت یکی از تأثیرگذارترین عناصر پیشرفت انسان ، ضعیف ، حذف و یا در نقطه مقابل تعالی آن قرار می گیرد و جوامع انسانی کنونی در یکی از این سه وضعیت قرار دارند.
    تبلیغات
    Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
    نویسندگان
    کلمات کلیدی

    ض

    مطالب کوتاه

    ض

    ۳ مطلب با موضوع «عشق» ثبت شده است

    سلام

    گذری  کوتاه  به تضاد با تعریف حقیقی عشق و چرایی و انگیزه آن .

     - حداقل چند گروه ذیل ، خودآگاه یا  ناخودآگاه ، در این وضعیت ابهام موجود در  تعریف و مفهوم  واقعی کلمه عشق ، به سمت منافع ظاهری خود میل کرده و از حق دور می شوند ، مثلا :

    1- جوانانی (خصوصا دختران جوان) که نمی توانند  یا نمی خواهند در تعریف عشق به مرحله ی بعد از وصال و افت انگیزه ی رسیدن به معشوق فکر کنند.

    2- زنان متاهلی که آگاهانه و یا ناخودآگاه ، با توجه به خطر این تعریف و امکان تعدد زوجات همسرشان و تقسیم مواهب مادی شوهرشان با زن یا زنان دیگر ، بدون هر گونه استدلالی ، موضوع  وحدانی بودن عشق را فرض می نامند و بر علیه هرگونه  امکان وجود عشق چندوجهی و همزمان ، با سو استفاده از مفهوم (تساوی حقوق بین زن و شوهر) به جای  مفهوم (عدالت در جامعه) ، مقاومت می کنند.

    3- گروهها ، افراد و سازمانهایی که از ابهام  کلمه عشق در مقاصد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خود بهره می برند و مثلا  اگر با اشاره به انگیزه تعالی انسانیت در تعریف علت ، هدف و حقیقت عشق  ، کمترین اختلالی در استفاده از جذابیت های جنسی که به نام  دروغین عشق در فیلم های سینمایی به خورد مخاطب داده می شود رخ دهد ، ماهیت وجودی هالیود به چالشی سنگین می خورد و نیز جهان سرمایه داری در استفاده از این جذابیت  برای تبلیغ کالاهای  خود با مشکل مواجه  می شود.

    نتیجه : انگیزه و نیروهای قدرتمند و متنوعی بر علیه  تعریف حقیقی عشق ، افت آن بعد از وصال ، امکان عشق چند وجهی همزمان بدون هر گونه تغییر منفی در  کمیت  یا کیفیت و نتیجه آن (افزایش کرامت زن)  وجود دارد و مانعی جدی  در  تحقق رسیدن به حقیقت  آن است.

    سلام
    آیا نمیتوان همزمان عاشق دو یا چند چیز بود؟


    این جملات را تا بحال بارها شنیده ایم :

    من عاشق کارم هستم

    من عاشق آشپزی هستم

    من عاشق دخترم هستم

    من عاشق این ماشینم

    من عاشق کشورم هستم

    آیا واقعا یک مرد زن دار نمی تواند در حالی که عاشق همسرش است ، عاشق یک ماشین لامبورگینی آخرین مدل هم باشد؟

    آیا یک زن شوهر دار در حالی که عاشق همسرش است ، نمی تواند عاشق تک تک فرزندانش هم باشد و در عین حال عاشق کارش هم باشد و نیز همزمان عاشق سفالگری و آشپزی باشد ؟

    گاهی عشق به یک عقیده ، کشور ، رهبر و.... به حد جان دادن می رسد ، آیا این نوع افراد دیگر نمی توانند عاشق همسرشان باشند ، حتی اگر برای همسرشان به این شدت تعصب نداشته باشند ، برایش گریه نکنند و جان ندهند.

    شاید عشق قابل تقسیم نباشد ، ولی آیا قابل تکثیر هم نیست؟

    یعنی آیا مثلا وقتی زن و شوهری بچه دار می شوند از عشقشان به یکدیگر کم می کنند تا به بچه بدهند؟ یا اینکه دریچه های دیگری از قلبشان باز می شود و بچه ها را در خود جا می دهد و حتی بیشتر عاشق هم می شوند؟

    البته گرچه دارا بودن قلب چند وجهی و چند بعدی شدنی است اما یقینا مانند بسیاری از پدیده های عالم جنبه و توانایی خاصی می خواهد، وگرنه چه بسیار مردانی دیده ایم که از نان زن و بچه خود می برند تا برای اتومبیلشان وسایل تزئینی غیر ضروری بخرند و یا زنانی که بخاطر عشق به کارشان بچه دار شدن را محدود می کنند و یا از وظایف خود نسبت به فرزندان کم می کنند.

    آیا واقعا کسی که سه فرزند دارد ، هر کدام از فرزندانش را کمتر از کسی که یک فرزند دارد دوست دارد ؟

    به همان دلیل که هر شخصی میتواند در یک لحظه به افراد و اشیا زیادی عشق بورزد ، یک مرد میتواند همزمان چند زن را دوست داشته باشد و چه بسا بهتر از کسی که یک زن دارد عاشق تک تک آنها باشد و گرچه ممکن است درجات عشقش متفاوت باشد اما چه دلیلی دارد استنباط کنیم که این مسئله بخاطر تقسیم شدن قلبش اتفاق افتاده و مربوط به درجه محسنات لحظه ای هر کدام از زنان نیست ، یعنی بپذیریم که محسنات یکی از آنها رتبه دیگری را پایین نمی آورد بلکه رتبه خودش را افزایش می دهد و مثلا درجه عشق شوهر با حضور زن دوم نسبت به زن اول کم نمی شود بلکه ممکن است از دید مرد ، برایند محسنات آشکار و معایب پنهان زن جدید دوم فعلا از زن اول بیشتر باشد و چه بسا پس از فرایند زمانی کوتاهی قضیه کاملا برعکس شود.

    شاید بتوان اینگونه نتیجه گرفت که:

    اگر مردی جنبه داشته و عاشق پیشه باشد، که زندگی با او لذت بخش و عاشقانه است ، چه زنان دیگری داشته باشد و یا نداشته باشد و اگر هم بی جنبه باشد و یا اهل عشق و عاشقی نباشد ، زندگی با او مانند راه رفتن بی چراغ در میان صخره های مخوف در شب تاریک است و این مرد چه زنان دیگر داشته باشد یا نداشته باشد قابل اعتماد ، عاشق شدن و همراهی نیست.

    البته تذکر یک نکته ضروری است :
    هر پدیده ای حدودی دارد و حدود کمی و کیفی عشق نیز از دایره قوانین مستثنی نیست.

    انسانها پس از هزاران سال تفکر ، علم و تجربه اجتماعی به قوانینی رسیده اند و در این قوانین ، هم برای مرد و هم زن حدود عشق معین است .

    علوم اجتماعی غالب بر تمامی نقاط جهان کنونی ، حاکم بر آن است که محدودیت کمی توجه عاشقانه به جنس مخالف ، برای زنان مستدل تر ، مهمتر و اساسی تر است و خروج از عشق واحد در زنان ، لطمات جبران ناپذیری به بنیان خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع می زند.

    ان شاالله در مطالب بعدی به دلایل این قانون بیشتر پرداخته خواهد شد.

    سلام

    عشق ، علاقه ، انگیزه

    بعید است که نویسنده این مطالب بتواند تعریف درست و یا  حتی نیمه درستی  از این مقولات خصوصا مفهوم عشق ارائه نماید لیکن مجبور است برای  ترقیب به ذهن نمودن منظور خود ، از ظهور و بروز آنها در باب موضوع مورد بحث نکاتی را  استخراج نماید:

    به نظر می رسد ، انگیزه ذاتی تولید مثل و حیاط ، موجب توجه به جنس مخالف شده و غالبا ، ارتباط اولیه ، نوعی نیرو ی جاذبه خاص را بوجود می آورد که آنرا عشق می نامند ، اما به گفته بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی قسمت اعظم این نیرو ، بعد از ازدواج ، به دلائل مختلفی کم شده و یا تبدیل به نیروهای جدیدی می شود.

    شاید بتوان چنین گفت که قسمت اعظم نیروی عشق ، مربوط به انگیزه و هیجان رسیدن به خواسته ای معین است و پس از رسیدن به آن،  قاعدتا کاهش یافته و یا تبدیل به نیروی خواسته یا خواسته هایی دیگر می شود.

    این نیروی بسیار زیبا و جالب که از قدرت عظیم انگیزه حیاط بهره می برد ، موجب هضم پیش بینی مشکلات ناشی از تقاوتهای فراوان روحی دو جنس مخالف شده و آنها را با هم شریک و متحد می کند و با فرض صحت گفته دانشمندان به کم شدن عشق بعد از مرحله ازدواج ، یقینا نیروهای دیگری به وجود می آیند که این دو جنس ، تفاوتهای همدیگر را تحمل می کنند و به قول و قرار خود ادامه  می  دهند و شاید بتوان ، از نیروهای ، علاقه مند شدن ، عادت کردن و انگیزه ترقی ، داشتن فرزند و  ترقی فرزندان  با کمک یک تعاونی مطمئن (خانواده) نام برد.

    اینجا لازم است گریزی به کاربرد کلمه عشق در مفاهیم دیگر نیز داشته باشیم تا شاید بتوانیم علت های چالش در رسیدن به تعریف صحیح این کلمه را کمی بررسی کنیم:

     - می گویند ، عشق به فرزندان ، عشق به کار ، عشق به رانندگی ، عشق به هنر ، عشق به یک حیوان ، عشق به یک اتومبیل و.....

    آیا می توان به صحت یا عدم صحت اطلاق کلمه عشق به مفاهیم بالا ، با خیال راحت حکم کرد؟

    حقیر در صدد تعریف مفهوم و کلمه عشق ویا تآیید و تکذیب کاربردهای آن نیستم ، و فقط خواستار توجه عزیزان خواننده به ابهام تعریف این مفهوم و استفاده نابجا از این ابهام و آشفتگی در دریافت آن ، برای کسب مقاصدی دیگر می باشم .

    یک فرضیه برای موقعیت عشق  در مراحل رسیدن به هدف ، از لحظه آغاز انگیزه تعالی   

     - اگر بتوان عشق را نیروی جاذبه رسیدن به انگیزه فطری تکامل ، علاقه را نیروی احساس امنیت و عادت را نیروی آرامش ذهن تعریف نمود ، شاید  بشود گفت  نیروی انگیزه  فطری اجتماعی بودن و تعالی انسان ، موجب توجه به جنس مخالف شده ، به  عشق ( انگیزه رسیدن به هدف) می انجامد و پس از دستیابی به  این هدف میانی ، در مراحل بعد از رسیدن به هدف اصلی ، بیشتر این نیرو به علاقه و عادت  تبدیل می شود ولی چون علاقه و عادت با عشق آغاز شده اند، تفکیک مفاهیم آنها از یکدیگر در ابهام می ماند.

    - لازم به ذکر است که جاذبه رسیدن(عشق بین زن و شوهر) ، متناسب با رفتار صحیح یا اشتباه زوج نسبت به همدیگر کم یا زیاد می شود ولی به صفر نمی رسد چرا که همیشه انگیزه هایی برای رسیدن به امنیت و آرامش جسمی ، ذهنی و روحی به واسطه تعاونی خانواده وجود دارد.- به جز در مواردی که نیروهای  احساس امنیت و عادت بدون بازگشت به نیروی عشق ، به سمت صفر می روند  و یا منفی می شوند که غالبا به طلاق رسمی یا عاطفی می انجامد -

     - نتیجه آنکه ، بیشترین چیزی که معمولا در بحث تعدد زوجات به چالش می افتد ، نیروی عقلی تقسیم شدن امکانات مادی ، امنیت و عادت است و نه نیروی احساسی عشق و اگر بتوان نگاه منطقی و مستدل به تعدد زوجات را تشویق و منافع آنرا تبیین کرد ، یقینا ایجاد بیشتر احساس امنیت و عادت ، محصول فرهنگ چند همسری مردان ، در تغییر نگرش جامعه نسبت به مقوله تعدد زوجات کمک خواهد نمود.

    - از طرفی با این تعریف ، فاصله ، موجب افزایش نیروی انگیزه رسیدن و عشق تندتر و مدت دارتری خواهد شد و یقینا زنان و مردان خانواده ای با چند زن که به همسر خود کمتر دسترسی دارند با عشق بیشتری از زندگی با آنها لذت می برند.