قدرتمند شدن زنان خوب است یا بد؟
تاریخ نویسان نوشته اند که در دوره هایی از تاریخ ، زنان ، قدرت بیشتری از مردان داشته اند و آنرا دوره زن سالاری نامیده اند.
از طرف دیگر ، گاهی به مطالبی برخورد می کنیم که نویسنده آن مطلب معتقد است ، علت اصلی راه افتادن بسیاری از جنگها یک یا چند زن بوده است.
لذا در ابتدای بحث ، شاید لازم باشد اول به دنبال جواب این سوال باشیم که چنانچه قدرت جنس زن در جامعه ، از وضع کنونی بیشتر شده و تاریخ انسان دورهُ جدیدی از زن سالاری را تجربه کند ، آیا برایند وقایع مثبت و منفی این تغییر به نفع جامعه است یا به ضرر آن.
البته متذکرم که نویسنده این سطور معتقد است ، چنانچه افزایش قدرت زنان با محدودیتهایی که اسلام در جایی برای زنان و جایی برای مردان وضع نموده است اتفاق بیافتد ، قدرت زن و مرد به تعادل رسیده و حرکت اجتماعی بدون تلاطم های کنونی خواهد بود ، لیکن فرض این متن بر این است که مخاطب ، بدون توجه به اعتقادات بر عوالم ماوراالطبیعه ، منتظر دریافت دلایل مادی فرضیه است.
لذا در جواب این سوال به ذکر موارد ذیل می پردازم:
!- عموما سازگاری ، حوصله و تحمل خلق شده در زنان از مردان بیشتر است و در استناد این فرض همین بس که نگه داری فرزندان توسط زنان همیشه کم حاشیه تر از نگه داری توسط مردان بوده است و جریان تحمل شوهر ، برادر و یا پدر نامتعادل توسط زن در یک جامعه ، اکثرا موفق تر از تحمل زن ، دختر ویا مادر نامتعادل بوده است و علم ، آمار و تجربه ثابت کرده که پرستاران زن از پرستاران مرد صبر و تحمل بیشتری دارند ،لذا چنانچه قدرت مدیریت جامعه به سمت زنان میل کند ، تحمل و در نتیجه تآمل بیشتری بر حل مسائل جامعه حاکم خواهد بود.
2- زنان دارای روحی لطیف تر و مهربان تر هستند ، چیزی که مدیریت کنونی جامعه انسانی بسیار تشنه آن است.
3- زنان به نکات ریز ، حاشیه ها و زیبایی ها دقتی بیشتر از مردان دارند، مطلبی که متفکران علوم اجتماعی ضمن تذکر به چالشهای حاصل از کمبود توجه به آنها ، در دسته بندی های معاصر تاریخ و فرهنگ ، عموما به آنها توجهی ویژه دارند.
4- به علت درجه کمتر حضور زنان در محیط خارج منزل ، ایشان کمتر از مردان مورد آسیب های اجتماعی قرار می گیرند و غالبا از مردان پاک تر و محافظه کار ترند و با افزایش قدرت ایشان احتمالا فساد کمتری را در جامعه شاهد خواهیم بود.
5- به دلیل ضعیف تر بودن قدرت جسمی و روحی زنان نسبت به مردان ، میزان قاطعیت آنان در تصمیم گیری کمتر بوده و لذا از مشورت بیشتر کمک می گیرند و نتیجه چنین مسئله ای به تصمیمات صحیح تر خروجی از برایند چند فکر می انجامد.
و شاید بتوان نتیجه گرفت که با افزایش قدرت زنان در مدیریت جامعه (تا حد تعادل با مردان) جهان صبورانه تر ، مهربانانه تر ، با دقت بیشتر ، پاک تر و صحیح تر به سمت تعالی حرکت خواهد کرد.